مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره
محیامحیا، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

طوطی شیرین من!

تا به حال قبل از اینکه راه بیفتی جاروبرقی بودی و هرچی رو زمین بود رو سریع می ذاشتی تو دهنت... اما الان دیگه اسمت عوض شده! شدی طوطی! هرکاری ما می کنیم می خوای انجام بدی ... از کارهای خونه بگیر تا بازیهایی که باهات می کنیم!همه چی رو به شکل بامزه تری تقلید و اجرا می کنی! دوست داری تمام وقتت رو با بابایی بازی کنی و تا ببینی بابایی میخواد فوتبال و اخبار و ... ببینه سریع میری جلو تلوزیون و سیم و محافظ ... همه رو می کشی و بابایی هم میگه ای بابا باز ما رفتیم یه فوتبال ببینیما ... و این کلمه ایه که خیلی خوب جدیداً یاد گرفتی و زیاد تکرارش می کنی: " اییی بابا " ! تا یکی بهت می گه توپ سریع دهنتو غنچه می کنی و می گی: "تووو " بعد با دستت توپو نشو...
30 آذر 1392

شیطنتهای تو

شنبه هفته پیش (25/8/92) رفتیم درمانگاه قمر بنی هاشم و واکسن یک سالگیت رو هم زدیم، تا رفتی ژست گریه رو بگیری تموم شد! بی درد و عوارض ... قد و وزنت هم خوب بود ... با هم سرما خوردیم ... رفتیم دکتر ... شما چند تا شربت نوش جان کردی و من هم دوتا آمپول ... هنوز بعد از یک هفته هیچ کدوم خوب نشدیم! از شیطنت هات نمیدونم چی بگم از بس زیاده! صندلی ها رو به زور میندازی و بعد با کلی زور و زحمت این طرف اون طرف میکشونیشون و تو سالن دورشون میدی!!! حتی به عسلی ها و آیینه شمعدون هم رحم نمیکنی و عسلی ها رو که دنبال خودت می کشی و شمعدون ها و حتی آیینه رو هم یه هفت هشت باری خواستی بندازی زمین ولی مگر اینکه من مرده باشم ! طبقات ویتر...
4 آذر 1392
1